مردی از جنس همه

جایی برای تنهایی هایم

مردی از جنس همه

جایی برای تنهایی هایم

جستجو

به دنبال یک پنجره می گردم اینجا تاریک است.

عصر بود یا شاید صبح بود که داشت طلوع می کرد .

من خود یک پنجره را رو به تاریکی دیدم.

پنجره ای پر نور.

به دنبال یک پنجره می گردم اینجا تاریک است.

نظرات 6 + ارسال نظر
غریبه یکشنبه 10 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 16:26 http://sookotegharibane.blogfa.com

من از روزنه یک پنجره به حضور عشق رسیدم

سعید کیهانی سه‌شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 19:46

سلام علی جان . چطوری؟ خبری از ما نمی گیری؟ سایت قشنگی زدی

غریبه چهارشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 10:13 http://sookotegharibane.blogfa.com

هی زمان ! آن وقت که در آغوشش جای گرفتم بایست ............

ممنون از حضورتون

فاطمه چهارشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 22:20 http://sazdahani.blogfa.com

تا طلوع روشن تو
چند روز باقی‌ست؟

پریسا پنج‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 16:01

تیرگی پا می کشد از بام ها
صبح می خندد به راه شهر من
دود می خیزد هنوز از خلوتم
با درون سوخته دارم سخن

زهرا ملوکی دوشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 13:28

سلام.چقدر دور شده اند آن روزها که من ....
که شما...
خوشحال شدم از خوندن نوشته ی شما.شاد و آزاد باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد