مردی از جنس همه

جایی برای تنهایی هایم

مردی از جنس همه

جایی برای تنهایی هایم

دلتنگی

 

از میان انبوه دختران جوان

این دل فقط برای تو تنگ می شود

 

یک روز

 

 

یک روز خواهم آمد از دور به خود نگاه خواهم کرد

آن روز را به من قول داده اند

آن روز را به من قول داده اند

آن روز خواهد آمد که دستانم را با تمام شعور خواهند خواست

 

دستانم از تمام خاطره هایشان خواهند گفت

آن روز خواهد آمد

و من برای اولین بار از دور به خود نگاه خواهم کرد

و من نگران آن روز نخواهم بود

 

بهشت

 

بال ملک افتاده میان من وماه

حوری بی رنگ جمال پی ما می گردد

زیر این سایه مطبوع بهشت

دست من در پی سیبی گیج است

 هیچ یادم نیست من چرا به زمین تبعید شدم